Listen & view Dr. Garmaroodi's lyrics & tabs

علی موسوی گرمارودی در سال ۱۳۲۰ خورشیدی در قم بدنیا آمد. پدرش از دانشمندان اهل گرمارود الموت قزوین بود. موسوی گرمارودی مدرک کارشناسی خود را در رشته علوم قضایی و کارشناسی ارشد و دکترای خود را در رشته ادبیات فارسی از دانشگاه...read more

poetry Iranian poet iran Poem

Top Tracks of Dr. Garmaroodi

1- الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
10 - دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
2 - صلاح کار کجا و من خراب کجا
9 - رونق عهد شباب است دگر بستان را
4 - صبا به لطف بگو آ غزال رعنا را
3 - اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
83 - گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت
313 - باز آی ساقیا که هواخواه خدمتم
314 - دوش بیماری چشم تو ببرد از دستم
304 - دارای جهان نصرت دین خسرو کامل
312 - بشری اذ السلامه حلت بذی سلم
311 - عاشق روی جوانی خوش نوخاسته ‌ام
309 - عشقبازی و جوانی و شراب لعل فام
317 - فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم
303 - شممت روح وداد و شمت برق وصال
306 - اگر به کوی تو باشد مرا مجال وصول
318 - مرا می‌بینی و هر دم زیادت می‌کنی دردم
319 - سال‌ها پیروی مذهب رندان کردم
308 - ای رخت چون خلد و لعلت سلسبیل
302 - خوش خبر باشی ای نسیم شمال
316 - زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
310 -مرحبا طایر فرخ پی فرخنده پیام
307 - هر نکته‌ای که گفتم در وصف آن شمایل
321 - هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم
320 - دیشب به سیل اشک ره خواب می‌زدم
305 - به وقت گل شدم از توبه شراب خجل
315 - به غیر از آن که بشد دین و دانش از دستم
332 - مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم
301 - ای دل ریش مرا با لب تو حق نمک
322 - خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم
344 - عمری است تا من در طلب هر روز گامی می‌زنم
323 - ز دست کوته خود زیر بارم
333 - نماز شام غریبان چو گریه آغازم
324 - گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم
325 - گر دست دهد خاک کف پای نگارم
336 - مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم
351 - حاشا که من به موسم گل ترک می کنم
341 - گر من از سرزنش مدعیان اندیشم
338 - من دوستدار روی خوش و موی دلکشم
343 - چل سال بیش رفت که من لاف می‌زنم
335 - در خرابات مغان گر گذر افتد بازم
345 - بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چه کنم
340 - من که از آتش دل چون خم می در جوشم
337 - چرا نه در پی عزم دیار خود باشم
342 - حجاب چهره جان می‌شود غبار تنم
347 - صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم
339 - خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم
349 - دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم
348 - دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
334 - گر دست رسد در سر زلفین تو بازم
350 - به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم
346 - من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
339 - خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم
329 - جوزا سحر نهاد حمایل برابرم
349 - دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم
330 - تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
348 - دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
334 - گر دست رسد در سر زلفین تو بازم
350 - به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم
346 - من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم
12 - ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
26 - زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
11 - ساقی به نور باده برافروز جام ما
5 - دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را
6 - به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
7 - صوفی بیا که آینه صافیست جام را
13 - می‌دمد صبح و کله بست سحاب
8 - ساقیا برخیز و درده جام را
17 - سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
71 - زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
101 - شراب و عیش نهان چیست کار بی بنیاد
15 - ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت
34 - رواق منظر چشم من آشیانه توست
27 - در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
206 - پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود
204 - یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود
14 - گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب
28 - به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست
203 - سال‌ها دفتر ما در گرو صهبا بود
33 - خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
205 - تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
18 - ساقیا آمدن عید مبارک بادت
32 - خدا چو صورت ابروی دلگشای تو بست
202 - بود آیا که در میکده‌ها بگشایند
16 - خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت
30 - زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست
25 - شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست
35 - برو به کار خود ای واعظ این چه فریادست
23 -خیال روی تو در هر طریق همره ماست
22 - چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
31 - آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
19 - ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
21 - دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
24 - مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست
120 - بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد
29 - ما را ز خیال تو چه پروای شراب است
20 - روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست
41 - اگر چه باده فرح بخش و باد گل‌بیز است
38 - بی مهر رخت روز مرا نور نماندست
37 - بیا که قصر امل سخت سست بنیادست
40 - المنه لله که در میکده باز است
201 - شراب بی‌غش و ساقی خوش دو دام رهند
39 - باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است
36 - تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
118 - آن کس که به دست جام دارد
72 - راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست
108 - خسروا گوی فلک در خم چوگان تو باد
76 - جز آستان توام در جهان پناهی نیست
415 - ای پیک راستان خبر یار ما بگو
115 - درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
124 - آن که از سنبل او غالیه تابی دارد
104 - جمالت آفتاب هر نظر باد
126 - جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
78 - دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت
105 - صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد
111 - عکس روی تو چو در آینه جام افتاد
80 - عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
81 - صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
119 - دلی که غیب نمای است و جام جم دارد
70 - مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست
74 - حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست
42 - حال دل با تو گفتنم هوس است
75 - خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیست
121 - هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد
73 - روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
110 - پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
109 - دیر است که دلدار پیامی نفرستاد
122 - هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد
123 - مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
116 - کسی که حسن و خط دوست در نظر دارد
79 - کنون که می‌دمد از بوستان نسیم بهشت
43 - صحن بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوش است
103 - روز وصل دوستداران یاد باد
207 - یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود
102 - دوش آگهی ز یار سفرکرده داد باد
77 - بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت
112 - آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد
82 - آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت
113 - بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد
125 - شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد
107 - حسن تو همیشه در فزون باد
106 - تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
117 - دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد
114 - همای اوج سعادت به دام ما افتد
50 - به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است
45 - در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است
48 - صوفی از پرتو می راز نهانی دانست
52 - روزگاریست که سودای بتان دین من است
127 - روشنی طلعت تو ماه ندارد
49 - روضه خلد برین خلوت درویشان است
54 - ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
47 - به کوی میکده هر سالکی که ره دانست
51 - لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است
46 - گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
53 - منم که گوشه میخانه خانقاه من است
44 - کنون که بر کف گل جام باده صاف است
45 - در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است
67 - یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
238 - جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید
208 - خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود
65 - خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست
225 - ساقی حدیث سرو و گل و لاله می‌رود
68 -ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالی است
48 - صوفی از پرتو می راز نهانی دانست
223 - هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
52 - روزگاریست که سودای بتان دین من است
59 - دارم امید عاطفتی از جانب دوست
64 اگر چه عرض هنر پیش یار بی‌ادبی است
231 - گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
221 - چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود
55 - خم زلف تو دام کفر و دین است
57 - آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست
230 - اگر به باده مشکین دلم کشد شاید
403 - شراب لعل کش و روی مه جبینان بین
219 - کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود
62 - مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
69 - کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیست
63 - روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
127 - روشنی طلعت تو ماه ندارد
236 - اگر آن طایر قدسی ز درم بازآید
49 - روضه خلد برین خلوت درویشان است
241 - معاشران ز حریف شبانه یاد آرید
66 - بنال بلبل اگر با منت سر یاری است
60 - آن پیک نامور که رسید از دیار دوست
54 - ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
47 - به کوی میکده هر سالکی که ره دانست
224 - خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود
216 - آن یار کز او خانه ما جای پری بود
213 - گوهر مخزن اسرار همان است که بود
402 - نکته‌ای دلکش بگویم خال آن مه رو ببین
240 - ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید
61 - صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
228 - گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود
51 - لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است
218 - در ازل هر کو به فیض دولت ارزانی بود
220 - از دیده خون دل همه بر روی ما رود
210 - دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
46 - گل در بر و می در کف و معشوق به کام است
217 - مسلمانان مرا وقتی دلی بود
53 - منم که گوشه میخانه خانقاه من است
56 - دل سراپرده محبت اوست
232 - بر سر آنم که گر ز دست برآید
214 - دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود
211 - دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود
229 - بخت از دهان دوست نشانم نمی‌دهد
44 - کنون که بر کف گل جام باده صاف است
235 - زهی خجسته زمانی که یار بازآید
237 - نفس برآمد و کام از تو بر نمی‌آید
421 - در سرای مغان رفته بود و آب زده
217 - مسلمانان مرا وقتی دلی بود
411 - تاب بنفشه می‌دهد طره مشک سای تو
405 - به جان پیر خرابات و حق صحبت او
53 - منم که گوشه میخانه خانقاه من است
409 - ای خونبهای نافه چین خاک راه تو
495 - می خواه و گل افشان کن از دهر چه می‌جویی
412 - مرا چشمی است خون افشان ز دست آن کمان ابرو
56 - دل سراپرده محبت اوست
419 - وصال او ز عمر جاودان به
413 - خط عذار یار که بگرفت ماه از او
232 - بر سر آنم که گر ز دست برآید
214 - دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود
211 - دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود
229 - بخت از دهان دوست نشانم نمی‌دهد
44 - کنون که بر کف گل جام باده صاف است
235 - زهی خجسته زمانی که یار بازآید
417 - عیشم مدام است از لعل دلخواه
237 - نفس برآمد و کام از تو بر نمی‌آید
157 - هر که را با خط سبزت سر سودا باشد
136 - دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد
148 - یارم چو قدح به دست گیرد
152 - در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
151 - دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزد
144 - به سر جام جم آن گه نظر توانی کرد
159 - نقد صوفی نه همه صافی بی‌غش باشد
146 - صبا وقت سحر بویی ز زلف یار می‌آورد
137 - دل از من برد و روی از من نهان کرد
131 - بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد
140 - دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
130 - سحر بلبل حکایت با صبا کرد
149 - دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمی‌گیرد
128 - نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
160 - خوش است خلوت اگر یار یار من باشد
138 - یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
147 - نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد
134 - بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد
135 - چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد
145 - چه مستیست ندانم که رو به ما آورد
143 - سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد
155 - اگر روم ز پی اش فتنه‌ها برانگیزد
139 - رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد
156 - به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد
154 - راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
129 - اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد
158 - من و انکار شراب این چه حکایت باشد
133 - صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد
150 - ساقی ار باده از این دست به جام اندازد
141 - دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
132 - به آب روشن می عارفی طهارت کرد
142 - دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد
153 - سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد
Loading Time :0.52068018913269